_بعد چه اتفاقی افتاد؟
ترانه آب بینی اش را بالا کشید و گفت: وحشتناک بود من داخل کمدی بودم و گوش هایم را محکم فشار میدادم تا چیزی نشنوم عین جهنم بود تا اینکه صداها قطع شد.
دکتر سالک با تعجب پرسید: چطور صداها قطع شد؟
_نمی دانم فکر میکنم محمود راضی اشان کرد که ما را تنها بگذارند درست یادم نیست.
_ترانه تو تمام جزئیات را به خاطر داری چطور اصل ماجرا را یادت نیست؟
_خب من چشمهایم را باز کردم و آن ها دیگر نبودند .
_با محمود حرفی نزدی؟
_نه ، تمام راه برگشت تا خوابگاه را ساکت بودیم بعد ازآن هم خبری از او ندارم.
_محمود هم هیچ وقت با تو تماسی نگرفت؟
_خیر ، فهمیده بود چه گندی زده و من به او بی اعتماد شده بو سوی جانان...
ادامه مطلبما را در سایت سوی جانان دنبال می کنید
برچسب : دیگری,قسمت,سوم, نویسنده : sooyejanano بازدید : 14 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:50